سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
JavaScript Codes
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ

غم نان - ستاره غریب

غم نان (شنبه 87/12/17 ساعت 7:45 صبح)

 

گاری سیب فروش سر میدان افتاد
مرد از جاذبه در بهت خیابان افتاد

سیبها ریخت که از مرد نماند چیزی
جوی پرشد که دو سر عایله در آن افتاد

بعد از آن کوچه ندیدش به گمانم آن مرد
یک دو ماهی به همین جرم به زندان افتاد

یا نه مثل همه ی مردم شیدا شاید
گذرش بر حرم شاه ؟ شهیدان افتاد

گره مشکل او دست خدا باز نشد
کار او باز به یک مشت مسلمان افتاد

او که عاشقتر از آن بود که دانا باشد
سر و کارش به همین مردم نادان افتاد

غم نان ، کاش بدانی غم نان یعنی چه
یعنی آدم به تب گندم از ایمان افتاد

آدم آن روز که دستش به دهانش نرسید
از خدا دست کشید و پی شیطان افتاد
**
... و شب بعد زمین مرده ی او را بلعید
جسدش در حرم شاه ؟ شهیدان افتاد

گله آرام میان شب عریان خوابید
زخم چون گرگ به جان نی چوپان افتاد:


لا لالا برگ گلم! شاخه ی بیدم لالا
یوسفم دست کدوم گرگ بیابان افتاد
***
برف چون حوله ای آرام وسبکبال و سپید
گرم روی تن عریان زمستان افتاد

برف بارید که از مرد نماند چیزی
شاعری باز پی قافیه ی نان افتاد


دکتر محمد حسین بهرامیان


  • نویسنده: ستاره غریب

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    بدون شرح
    بهار را باور کن
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 1 بازدید
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدیدها: 105168 بازدید
  •   درباره من
  • غم نان - ستاره غریب
    مدیر وبلاگ : ستاره غریب[28]
    نویسندگان وبلاگ :
    ستایش
    ستایش[10]

  •   لوگوی وبلاگ من
  • غم نان - ستاره غریب
  •   مطالب بایگانی شده
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  •  لوگوی دوستان من

  •   آهنگ وبلاگ من