می خواهمت
از دیدگانم بخوان
حتی اگر برای نخواستنت
همه بهانه های زمین را بیاورم
و دربرابر تمام شکستنت سکوت کنم...
|
به رفتن نیاندیش که امروز با حضور تو آنچنان روشن است
که به لحظه ای بی پایان می ماند که اگر تمام شود آسمان فرو می ریزد
و شب هر آنچه را که هست ویران می کند.
بی شک عشق اولین چیزیست که بعد تو می میرد...
|
میان تاریکی ترا صدا کردم
سکوت بود و نسیم
که پرده را می برد
در آسمان ملول
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
ترا صدا کردم
ترا صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیاله شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمناک
چو دود بر می خاست
ز شهر زنجره ها
چون دود می لغزید
به روی پنجره ها
تمام شب آنجا
میان سینه من کسی ز نومیدی نفس نفس میزد
کسی به پا می خاست کسی ترا می خواست
غمی فرو می ریخت کسی ترا می خواند
هوا چو آواری به روی او می ریخت
درخت کوچک من
به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه باد؟
کجاست خانه باد؟
|